پیانوی پاییزی و پندارهای خط خطی
پنجشنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۴
سلام!
نمی‌دانم از چه دیگر دستم به نوشتن نرفت. بیش از یک سال چگونه توانستم حاضر همیشه غایب باشم، نمی‌دانم.
نمی‌دانم از چه دوباره نوشتنم گرفت. شاید از رفتن همراه صادق لحظه‌های صادقانه‌ام بود و از دلتنگی نگاه‌ها و سادگی لبخندهایش؛ شاید از تنهایی بی او بودن؛ شاید از شب‌های بی‌پایان سرد و زمستانی؛ یا شاید تنها یک هوس زودگذر است که دارم می‌نویسم و هنوز قصد ندارم ترکش کنم.
آمده‌ام شاید بمانم. شاید هم همین یکی را بنویسم و بروم تا سال بعد!
وبلاگ‌نویسی تجربه جالبی بود که هرگز برایم تکرار نخواهد شد. بعد از 3 سال حالا بازگشته‌ام و صمیمانه آرزو دارم که بمانم.
همین….